به تو چه؟!

ساخت وبلاگ
وقتی در هر ماه نصف ماه حدود حداقل ۱۵روزش نخواستنش است یعنی میلنگد جای کار به بچه آوردن فکر میکنم ولی وقتی پدر بچه را دوس ندارم ظلم است وگرنه ترک بارداری و حاملگی و‌محدودیتش بله آسان نیس ولی اگر عاشق بودم حسم می‌گفت به جان میخریدمش من میخندم نه به انجام آن کار به سوتی آن جمله مثل تو دادی ولی او بلند داد میزند بس است نخندید ..... من لباسم میخرم او نمیخواهد من مسافرت و جمعه ها در هفته تفریح و دلخوشی و شیطنت او سر کار و عبوسخانواده من اهل معاشرت و شیطنت خانواده او سر سخت پول درآوردن چقدر تفاوت به قول دیگران میگویند نیلوفر تو متاهلی ؟!!!!نه تو مجردی نمی آید ازدواج کرده باشی ولی او می آید که صاحب سومین بچه هم باشد میخواهم داد بزنم ریدم ببخشید اینجا وبلاگ من است حرف دل من است ولی ریدم به عجول بودنم ریدم به انتخابم حال دلم خوش نیست به استخاره .....دلم دی اچ پی میخواهد بروم سفر مطالعاتی بروم انگار کودکیم استعدادم خنده های باحالم دارند خاک میخورند انگار نه هیس ام سه سال است هیس ام بعد بچه ای باشد نمیشود چه میشود قول دهم من برسم به کارهایم بعد اگر هم نشد که هزار. راه دارد خدا هم دوس دارد مادر لایقی باشم حداقل در حد انرژی خودم نه مادر نصفه نیمه از سر دلسوزی ناراحت میشود بشود خانوادش ناراحت است باشد  سرد است که بود بیشتر سرد میشود برای من تنها یک جمله شیطنت به نظر خودش اونهم خاطره کاری اش کافی نیست من شیطنت خوب را در نگاه میفهمم در فیلم دیدن آهنگ دیدن سطح انرژی را اکنون میفهمم به تلاش برای بامزه بودن نیس یا به زور در ماه بخواهی ادای آدم باحال هارا در بیاری نیست شیطنت به همان صدای مرغی هست که درآوردم& به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 123 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 21:12

دی اچ پی برای پذیرش بهتر روند بدون 

جنگ 

مسول خودمم چون بقیه هم مسول خودشون بودن توی بچگی و الان برای شوشو 

بی چایلد برای روند تا به دی اچ پی برسم و بعد مجدد ببینم سیبم چطور می‌چرخه  و نگرش بقیه و رفتارشون چیه 

استخاره ۱۴۰۰/۸/۲۸ ساعت حدود ۱۱و سی و پنج و ج در عکس 

هقدص و  وگن هب یسک

به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 126 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 21:12

نه برای رسول نه برای مامانش یا حمیده یا اینکه بگم ببخشه خشمش زیاد نشه.   برای فکر خودم مشغول میشد استرس تپش قلب نمی‌دونم از چی فکرم مشغول که عید چی میشه زارت ببینیم همو زشته های مامانم اینا بزرگترها رابطه مامانم و‌ ننه گل آغا خلاصه وجدانم گفتم انگار بچه برای قدیمی ها عادیه درسته تو الان بیشعوریه ولی عادیه و ممنونم از خودم بابت این دید نه از سر حقارت یا ترس انگار فکر مشغوله اذیتم ...ربطی نداره جهیزیه ام‌خب رسم رو شکوندم نذاشتم حرفهای چشم سبزه و‌ درازه ام بوده هرچند بیشعوریه ولی ببین درسته بزرگترها و دوس داری باهات سطح خوب رفتار می‌شده ولی اونام تربیت قبل هستند که خودشم به پیشرفت خودش کمکی نکرده من برای خودم ،فکرم ....خواستم البته دروغ چرا تماس بابا جرقش بود نه اینکه باز بگم خانواده من چرا به رسول کار نداره نه انگار یه چیزی میگه دنیا ارزش جنگ نداره ،اگر کناره گیری کرده بودم یک هفته وود وود نمی‌کرد فکرم اوکی بود ولی وود وود یعنی صلح کن با خودت بگن .....نگو Pick your enemies carefully شبیهشون نشی تو جنگ و بحث شبیه خودت شو شبیه هنگ درام و صدای اب و پرنده ها ....دیگه برای خودم روانم  به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 21:12

دستپخت من تکه همه میدونن اینو  بهم میگه مامان و بابا و خواهرم میدونن تو بهم نمیرسی و غذا نمیذاری سر همین اونا بهم زنگ میزنند برام چیزی بیارن، جالبیش اینه تو این 3سال زندگیم تا حالا دستپخت مادرشوهرمو نخوردم و.....  نمیدونم چرا اینجور مواقع مهربون میشن و دلسوز که زنت نمیرسه بهت و ماییم که میرسیم بهت.....  جالبه باورم داره، تو زمان عقد فقط غذا خوری های بیرون بودیم چون سر خونه زندگیمون نبودیم، و یکبار به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 141 تاريخ : دوشنبه 2 فروردين 1400 ساعت: 17:50

ساعت 8 شب در تاریخ 7اذر 99 ناراحت شدم و حس غم داشتم چون برای کاپشنی که خواهرش آورد کلی ذوق داشت ولی یکسال پیش برای کاپشن من که یکسال مدام هم پوشیدش هیچ ذوقی نداشت  ساعت 8و بیست دقیقه ناراحت شدم و حس خشم داشتم که ظرف شستن زیاد وظیفمه و تشکر نکرد  ساعت 11شب با آذر ناراحت شدم و حس بی تفاوتی نسبت به زندگی مشترکم داشتم چون به قول آرش اونطور که خانواده من گرم هستن باهاش رسول نیست و سرده و مامان من سر قر به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 105 تاريخ : دوشنبه 2 فروردين 1400 ساعت: 17:50

موقع تحقیق از من از 20 نقر 18 نفر خوب گفتند برای ازدواج، 2نفر بد گفتند به مامان رسول، این دو نفر 2تا از زن عمو هام بودن که خیلی بد گفته بودند و 18 نفر دیگه عالی گفته بودن  آدم که وجدانش درد بگیره خودش دوباره میاد، ما کلا هیچ چیزی به روشون نیوردیم تا اینکه زن عموم هی زنگ میزد به مامانم که میخوام نیلو و شوهرشو دعوت کنم و چرا سرد شدین، حالا ما جالبه 20 و خورده ای سال چندان روابط نداشتیم ها و عادی بود به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 115 تاريخ : دوشنبه 2 فروردين 1400 ساعت: 17:50

خب تو ام از خونه و ماشین بزن به نامم منم بچه میارم  پس نگو بچه میخوام منم چیزی ازت نمیخوام  داغ شد که تو منو سر پول میخوای گفتم نه چون میدونم به اسمم نمیزنی اینو گفتم ولی اینو خوب فهمیدم تو منو دقیقا سر بچه میخوای و سر بچه با من ازدواج کردی و ذره ای حرف از پول شه، منو قابل نمیدونم و جدا منم تو خلوت خودم جدا پولی نمیخوام حتی عارم میشه گاهی پول گرفتم سر دانشگاهم.....  خلاصه دارم در سکوت و عدم عصبانی به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 2 فروردين 1400 ساعت: 17:50

قول میدهم و متعهد میشوم به خودم که به مرد، مجرد متاهل(رفع دلتنگی، حرف دلخوری با رسول  و جواب دادن به احساسات و رو آوردن به دیگری و....) پیام نمیدهم به جز حالت وجدان راحت که درسی، کاری و.... اونم با موازین که خود فرد واقف هست 

به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 2 فروردين 1400 ساعت: 17:50

من میخوام به اهدافم به هرچی که باش حال میکنم برسم اول دوس دارم خارج رو رقصیدن رو دوچرخه رو دکتری رو استادی رو و سفر رو...... نمیخوام بچه دار شم تا اشباع نشدم حس درونمه. به رسول هم با همه وجود که مرد خوبی هست و حقشه بچه اجازه میدم اگر خواست زن بگیره یا بچه بیاره یا هرچی ولی من متأسفم که گفتم دو سال بعد عروسی بچه دار میشم، کل دیدگاهم عوض شده، من بچه بیارم اکثرا تصویر ذهنیم یه زن افسرده از خودمه با ا به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 157 تاريخ : دوشنبه 2 فروردين 1400 ساعت: 17:50

یاد کنترل کردن هایش میفتم و بد جوابش را میدهم چون بارها گفتم کمتر بگو این را بخور یا این را بیارم یا تنقلات سالم یا بیاید و گازم را پاک کند عصبانیم میکند مادر است و من مادر نبوده ام ولی هرچه فکر میکنم برخی رفتارهایش/صدای نگرانش را نمیفهمم /گاهی کلی بار منفی را میشنوم که بگذار بیایم و کنترلت کنم و از اینکه نمیگذاری بیایم باید حس عذاب وجدان کنی از این حس های عذاب وجدانی که تزریق میشود بیزارم / نمیشو به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 117 تاريخ : دوشنبه 2 فروردين 1400 ساعت: 17:50

برای خواهرش و برادرش پیتزا درست کردم ..........خیلی رو پا بودم ...... با یه گل بیمزه و مرغ های بزرگ و گوشت ننش اومد فکر کرد باید جفتک بزنم از ذوق من داشتم فیلم مورد علاقمو میدیدم گفت همین الان بلافاصله بعد ناهار بیا کمکم سر گوشت ها گفتم پام درد میکنه و الان دارم فیلم میبینم گفت خیر سرمون عیده با این خونه و اوضاع ...گفتم دقیقا همون موقع که تو میخوای باید بیام؟ بارها بهم گفته زن زندگی نیستی ........ به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 2 فروردين 1400 ساعت: 17:50

_مامانش جلوی من کادو داد حمیده قوری کتری به قول مامانم و آذر میشد بعد از من بده _وقتی گریه میکنم به تخمش نیس بگه عزیزم خالص بغلم کنه بگه گریه نکن راحت نگاهم میکنه خیلی عذاب اوره انگار از شکنجم خوشش میاد _ارشم میگفت به ما میگفتی بیایم کمکت تو جا به جایی مبل ها  _خونه ایه که باهم انتخاب کردیم، ببخشید مگه انتخاب دیگری بود؟ انگار خونه مامانشو خالی کرده برام یا میرآبادو _میگفت تو مگه میای میراباد گفتم به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 96 تاريخ : دوشنبه 2 فروردين 1400 ساعت: 17:50